بلاگ

آخرین مطالب علمی و آموزشی پرتو اندیشه

 در زیست جهان ایران، دو نوع آتش ظاهری وجود دارد: یکی آذر و دیگر نریو سنگَ نام دارد. این دو آتش کار نقل و انتقال اطلاعات نعمتها را به عهده دارند. اما آذر تنها آتشی نیست که در دست فرشتگان است بلکه دیگر فرشتگانی نیز هستند که ظرف آتش بر دست دارند و آن نریوسنگ است. 

در زبان باستان ایران نرسه و نر به معنی انسان و همزمان مرد است و سنگَ به معنای جلوه انسانی و نمایش زیبایی است و کار آن آوردن علم و دادن آگاهی از طریق نعمتها می باشد. این عبارت پارسی آنگاه که وارد فرهنگ یونانی می شود، دچار تحریف و کج فهمی شده و مفهوم  اصلی آن تبدیل به نارسیس، نماد خودپرستی می شود که گل نرگس نماد آن است.

اما آذر کارکردی مکمل نریوسنگَ دارد یعنی اگر جهت حرکت نریوسنگ از بالا به پایین است، آذر از پایین به بالا می رود و دعا، درخواست، نذر و قربانی و غذای خدایان را با خود می برد. رسم قربانی در ابتدا شامل حال خود انسان نیز می شده و در بعضی از اقوام گوشت قربانی رها می شده. گویی در ایران باستان هم در ابتدا چنین بوده ولی به سرعت تغییر کرده بدین صورت که جانوری را می کشتند ولی قسمتهایی از بدن آن جانورکه خوردنش برای انسان حرام بوده، سهم خدایان می شده و آن را می سوزاندند و در حقیقت بوی آن غذا، خوراک خدایان محسوب می شده.

بعد در تورات هم می بینیم که یهوه گرسنه است و طلب بوی غذا می کند. کار سوزاندن و بالا بردن بوی غذا با نریو سنگَ بوده. به همین دلیل است که ما هنوز غذاهای نذری خود را با بوی بسیار مطبوع می پزیم و در فهرست تولیدات ایرانیان گلاب و زعفران خودنمایی میکنند و همین منوال احتمالا برای هند هم صادق است.

 پس کار نقل و انتقال را این دو آتش به عهده دارند. وظیفه دیگر نریوسنگَ آن است که قوای گرمی را به بدن و مخصوصا بدن مرد بدهد و از اینجاست که نیروی تولید مثل در مردان به وجود می آید و بدین ترتیب نریو سنگ تبدیل به خدای محافظ تبار راستان و  شاهان و نیکان می شود. در داستان کیومرث چند قطره خون کیومرث به زمین می چکد و از آن محافظت می شود. البته گفته نشده توسط چه کسی یا چه چیزی محافظت می شود ولی در حکایت زرتشت، هنگامی که سه قطره پشت آب او به دریا می ریزد تا سه باکره در دوران مختلف از آن بارور شود، این نریوسنگَ است که محافظ تبار زرتشت است.

به هر جهت دو آتش مذکور کار نقل و انتقال آگاهی و نعمت و نذر را به عهد دارند. ولی در آن میان شخصی وجود دارد که واسطۀ فیض و پیوند دهنده پیمان مهر بین دو عالم است که در ایران باستان آن واسطه میترا بوده و امروزه در عرفان ایرانی شیعی آن را قُطب میخوانند و او امام عصر بوده و برای همین در قبل از اسلام دور سر مقدسین تشعشعات نور و در نگارگری ایرانی پس از اسلام دور سر مقدسین آتش میباشد. این آتش جایگاه واسط فیض یا پل انتقال میباشد. 

حال که ‌میدانیم ‌آتش واسط فیض یا میانجی آگاهی و نعمت است نگاهی به آیین های زنده مرتبط با آتش جشن سده و چهارشنبه سوری کنیم. در واقع بر افروختن آتش آن میانجی را صدا میزدند ( که با مفهوم توسل با عرفان ایرانی- شیعی همپوشانی دارد) تا برافروخته شود و در مقابل ظلم و سرمای طبیعت و کسب نعمت به انسان یاری رساند. در جشن سده این آتش یک کومه انبوه هیزم است اما در چهار شنبه سوری تبدیل به کومه های کوچک می شود. هر دو در بلندی انجام می شده و بیشتر بر پشت بام ها و مردم با این روش نه تنها میانجی را صدا میزدند بلکه یک دیگر را نیز ندا میدادند و هر آن که آتش بر بام خانۀ خود روشن میکرد نشان از آن بود که بر عهد و پیمان خود با میانجی و با دیگران پایبند می باشد و آنان با فریاد و سر وصدا و در سده های اخیر، با شلیک گلوله با هم پیمان می بستند که ریشه  ترقه بازی امروزین می باشد. در تاریخ بارها از این مراسم در بزنگاه های حساس تکرار شده و آخرین آن قیام ابو مسلم خراسانی است که در شب چهارسنبه سوری این آیین اجرا شده و مردم بر آل امیه قیام کردند و باعث سقوط امویه شدند.

حال دو روایت بوجود آمده که آیا چهارشنبه سوری به واسطه آن که ابو مسلم این آیین باستانی را در آن شب انجام داد باعث جاودان شدن مراسم چهارشنبه سوری شد یا این که بر عکس، ابو مسلم از آن آیین و شبِ جاودان استفاده کرد تا قیام خود را به صورت نمادین آغاز کند. به هر روی این مراسم پیوند مستقیم با استحکام بخشیدن پیمان میان مردم و "نجات دهنده" و به وضوح ریشه در میترائیسم دارد. 

 

نویسنده: طاهر نیکخواه ابیانه

 


به اشتراک بگذارید :

مطالب دیگر بلاگ