بلاگ

آخرین مطالب علمی و آموزشی پرتو اندیشه

بخش دوم مقاله پنجره پشتی و  توانایی منش کنجکاوی

بخش دوم مقاله پنجره پشتی و  توانایی منش کنجکاوی

مقدمه: خلاصه بخش اول و طرح پرسش

در بخش نخست از سری مقالات بررسی فیلم پنجره پشتی به این موضوع پرداختیم که اگر کنجکاوی را به عنوان شناختن و جست‌جوی فعالانه فرصت‌های چالش براگیز و دنبال کردن دانش جدید تعریف کنیم و آن را دارای دو سویه تاریک و روشن بدانیم؛ از نظر اخلاقی و در مقام تماشاگر این اثر چه جایگاهی داریم؟ آیا ما و کارگردان با شرکت در چشم چرانی شخصیت اصلی مرتکب خطایی شده‌ایم یا اینکه باید صرف نظر از اخلاقیات به فراسوی این کنجکاوی قدم نهاد و تاثیر آن بر زندگی و اعمال شخصیت‌های فیلمنامه را مورد برررسی قرار داد؟ آیا خود سینما یک چشم چرانی گسترده در زندگی شخصیت‌ها نیست؟

از این رو در بخش دوم و سوم این مقالات از بحث اخلاقیت و کنجکاوی عبور کرده و به سراغ واکاوی شخصیت‌های جف و لیزا می‌رویم و به این سوالات می‌پردازیم که همکاری و عشق جف و لیزا چگونه باعث تحول شخصیت هایشان در طول این مسیر می‌شود؟ آیا می‌توان تغییر را در پوشش لیزا و رفتار جف را به منزله بروز بیرونی تحول فکری عمیق‌تر آن‌ها دانست؟ و در پایان آیا شروع این کنجکاوی در شخصیت جف ناشی از ژن‌های کنجکاو او بوده است یا محیطی که او را در خود مبحوس کرد؟ آیا این کنجکاوی ناشی از زخمی در روح او بود یا نوشدارویی که روح سرگردانش در تقلای بدست آوردنش بود؟

ایستگاه سوم: تقابل و تحول دو جنس

بار دیگر به سراغ کتاب "سینما به روایت هیچکاک"می‌رویم تا بررسی شخصیت لیزا را با تحلیل ترفو از صحنه علامت دادن او به وسیله حلقه ازدواج شروع کنیم؛ یکی از چیزهایی که در این فیلم از آن لذت بردم معنی دوگانه حلقه عروسی بود گریس کلی می‌خواهد ازدواج کند ولی جیمز استوارت چنین قصدی را ندارد دخترک در جستجوی مدرک مخفیانه وارد آپارتمان قاتل می شود و حلقه را پیدا می‌کند بعد این حلقه را به انگشت می‌کند و انگشتش را پشت سرش تکان می‌دهد تا جیمز استوارت که از پنجره روبرو با دوربین نگاه می‌کند بتواند آن را ببیند برای گریس کلی این حلقه يك پیروزی دوگانه است نه فقط مدرکی است که دنبالش می‌گشت بلکه کسی چه می‌داند شاید جیمز استوارت را به صرافت بیندازد که به او پیشنهاد ازدواج بدهد مگر نه اینکه حلقه ازدواج حاضر است؟ هیچکاک: درست است، این یک نکته طنز آمیز بود.

دوگانه‌ای که ترفو به آن اشاره می‌کند در واقع کلید درک و تکامل شخصیت لیزا است و در همین تقابل است که ما می‌توانیم مراحلی برای رشد شخصیت او در نظر بگیریم اما برای واکاوی این مراحل ابتدا باید به سراغ کاول گیلیگان روانشناس برجسته برویم که با دیدگاه جنسیتی‌اش یعنی "اخلاق مراقبت" درباره مراحل رشد اخلاقی متفاوت در زنان به شهرت رسید.[1]

به عقیده گیلیگان اخلاق در زنان و دختران بر خلاف مردان محور حقوق و قواعد متمرکز نیست بلکه از فراتر رفته و بیشتر بر روابط بین فردی و یک نظام اخلاقی مبتنی بر همدردی و ترحم استوار است؛ او مراحلی را برای تحول اخلاقی زنان ارائه می‌دهد که محوریت آن بر روابط بین فردی و فداکاری است و شامل سه سطح و دو گذرگاه می‌شود: 

سطح اول : بقای فردی

گذرگاه اول:خودمحوری به سوی مسئولیت پذیری

سطح دوم : ارزش قائل شدن برای فداکاری

گذرگاه دوم:حرکت از فداکاری به سمت عزت نفس

سطح سوم : اخلاق بدون خشونت 

لیزا و مراحل رشد گیلیگان

گیلیگان اعتقاد به تاثیر جنسیت در رشد اخلاقی داشت و اذعان داشت که: « استدلال اخلاقی در زن و مرد اشکال کاملا متفاوتی به خود می‌گیرد. زنان از آن‌جا که با پرورش و مراقبت کودک و نیز رشد اخلاقی او سروکار دارند، اخلاقیات را درک مسئولیت و مناسبات تعریف می‌کنند. مردان مدعی‌اند که اخلاقیات، بی طرفانه تعریف شده است و انسان را به تفکر درباره‌ی حقوق و قوانین وامی‌دارد.» بیاید با این تعریف نگاهی به شخصیت لیزا داشته باشیم و هر یک از این مراحل تحول اخلاقی را از نظر او مورد بررسی قرار دهیم. 

سطح اول بقای فردی: لیزای اول باشکوه اما شکننده:

در نخستین نمای معرفی لیزا در فیلم زمانی که جفری بر روی صندلی در حال چرت زدن و کلافگی است مانند یک فرشته کنارش ظاهر می شود. طراحی لباس او شامل دامن‌توری پف‌دار و شالی سفید همراه بالاپوشی مشکی است که ظرافت زنانه او را به خوبی نشان می دهد. 

حال به اول دیالوگی بین این دو کارکتر نگاه کنید 

جف: تو همان لیزایی نیستی که یک لباس را دو بار نمی‌پوشید؟ 

لیزا: چون ازش انتظار دارن!

گیلیگان این مرحله را بقای فردی می‌نامید زیرا حول منافع شخصی و بقا می‌چرخد و در آن هنگامی که بین نیازهای خود و نیازهای دیگران تضاد ایجاد می‌شود، یک زن ابتدا نیازهای خود را انتخاب می‌کند.

با توجه به دیالوگ می‌توان اینطور برداشت کرد که لیزا به عنوان زنی باهوش متوجه ضعف و انتظارات جامعه نسبت به خودش هست و از این مسئله به نفع خود استفاده می‌کند با این حال او آنقدر در این بازی گرفتار شده است که دیگر به دنبال کنجکاوی و درک خود حقیقی‌اش نیست و صرفا با تکیه بر همین جذابیت سعی در جذب جف دارد زیرا در این مرحله منافع شخصی برای او در اولویت قرار دارند، این مسئله حتی هنگامی که بر اصول اخلاقی اشاره می‌کند و جف را از کارش منع می‌کند نیز صادق است زیرا این اخلاقیت صرفا در سطح هستند و به راحتی کنار گذاشته می‌شوند.

سطح دوم ارزش قائل شدن برای فداکاری: لیزای دوم گذر از پنجره:

لیزا پس از ملاقات و گفتگو با جف نسبت به وقایع اطراف کنجکاو شده و نگاه او در معرض تحول قرار گرفته است؛ او اکنون از رفتارهای کلیشه‌ای جنسیتی که از آن‌ها به عنوان ابزاری برای تسلط خود بر محیط پیرامونش استفاده می‌کرد فاصله گرفته است و سعی دارد نقشی فعال در محیط خود ایفا کند و به عنوان زوج مکمل جف نقص فیزیکی او را پوشش دهد.

همچنین می‌توان این تغیرات را در تغییرات پوشش او دنبال کرد اکنون « لیزا را می‌بینیم که موهایش را جمع کرده و کت و دامنی سبز پوشیده و می‌دانیم که در تاریخ، پوشیدن کت و دامن نشانه‌ای از استقلال شخصیتی و جمع کردن مو نشانه‌ای از تغییرات روحی زنان است.»

به گفته گیلیگان یک زن در مرحله دوم متوجه مسئولیت خود در قبال دیگران می‌شود و رفتار  و افکار خود را مرحله حول محور فداکاری و اولویت‌بندی برای مراقبت از دیگران سازمان می‌دهد. این همان رفتاری است که لیزا در قبال جف در پیش می‌گیرد؛ او اکنون به عنوان یک یاری‌گر نه به دنبال منافع شخصی است و نه در پی بهره برداری از وقایع به سود خود بلکه او در پی پیدا کردن وجه دیگری از شخصیت خود است، شخصیتی که در اثر توجه به توانمندی منش کنجکاوی ظهور پیدا کرده است و توانسته پوسته رفتارهای کلیشه‌ای را بشکند.

سطح سوم اخلاق بدون خشونت: لیزای سوم خود بودن:

لیزا در این مرحله با پیراهنی با زمینه‌ی شیری رنگ و گل‌های طلایی به تن به توازنی میان زنانگی و فاعلیت دست پیدا کرده و به عنوان کنشگری آگاه به عواقب و خطرات تصمیم خود برای جمع آوری مدارک وارد خانه همسایه یا همان قاتل می‌شود.

تعادلی که گیلیگان آن را هسته مرکزی اخلاقیات زن در این مرحله می‌دانست و معتقد بود که زن سرانجام از "خوبی" به "حقیقت" رو می‌آورد زیرا او صادقانه نیازهای هر جنس را ارزیابی می‌کند و با ارزیابی نحوه تأثیر اعمالش بر دیگران و پذیرفتن مسئولیت آن، کنترل زندگی خود را در دست گرفته و از این رهگذر به اخلاق جهانی مراقبت و توجه دست می‌یابد.

جمع بندی و پرسش

ما در سکانس پایانی شاهد تکمیل شدن قوس شخصیتی لیزا از زنی منفعل و نمایشی به زنی کنشگر هستیم او اکنون در حال کتاب و مجله خواندن است و از کلیشه‌ی آشپزی فاصله گرفته و به خواندن که کاری مدرن برای زنان به شمار می‌رفت روی آورده است.

او کتابی درباره هیمالیا و سپس مجله‌ای درباره مد را مطالعه می‌کند که اولی نشان تاثیر جف بر او و دومی نشان دهند تمایلات خود او هستند که هر دو وجه به کمک نیمه روشن کنجکاوی به سازگاری و همزیستی رسیده‌اند و در روابط عاطفی او با جف بروز پیدا کرده‌اند.

اکنون که به پایان تحلیل این شخصیت رسیده‌ایم این پرسش مطرح می‌شود که اگر خلاقیت چنین تاثیری بر زندگی لیزا داشته است پس چرا موجب تحول درونی خود جف نشده است و او اینچنین بیمارگونه با دوربینی در دست مشغول چشم‌چرانی است؟ سوالی از نیمه تاریک کنجکاوی که در بخش سوم به سراغ آن خواهیم رفت.

نویسنده: مسعود امامی
نیر ۱۴۰۳


منابع مورد استفاده شاخص:

  1. مقاله بررسی طراحی لباس در فیلم پنجره عقبی آلفرد هیچکاک از سایت یلووال
  2. نظریه‌های روانشناسی اخلاق کارول گیلیگان از سایت روانشناسی هاشملو

[1] معروف ترین کتاب او، کتاب صدایی متفاوت است. که درواقع نقد نظریه مراحل رشد اخلاقی لارنس کوهلبرگ محسوب می‌شود.


به اشتراک بگذارید :

مطالب دیگر بلاگ