بلاگ

آخرین مطالب علمی و آموزشی پرتو اندیشه

بخش سوم مقاله پیانیست و توانایی منش خلاقیت

مقدمه: بازگشت به آغاز 

در مقاله نویسی ارائه تعریفی از موضوعات مورد بحث در آغاز نوشتار امری متداول است اما بر خلاف این روند ما در بخش پایانی از مقاله پیانیست و توانمندی منش خلاقیت به ابتدا باز می‌گردیم تا با نگاهی دوباره به روند رشد شخصیتی اشپیلمان به سراغ تعریفی تازه از خلاقیت برویم و سپس به پاسخ آخرین سوال بخش دوم این مقالات خواهیم پرداخت:

کدام ’چرایی’ باعث آغاز سفر اودیسه‌وار ولادگ پس از مرگ همه عزیزان او می‌شود؟ [1]

آرنت و میهایی: خلاقیت چیست؟

برای پاسخ به چیستی خلاقیت به سراغ میهای چیک‌سنت‌میهایی، روانشناس مشهور مجاری-آمریکایی می‌رویم که در دوران جنگ جهانی دوم به دنیا آمد و با مشاهده واکنش‌های متفاوت افراد در برابر فجایع جنگ، زندگی پژوهشی خود را وقف این پرسش کرد که چه چیزی ارزش زیستن دارد؟ [2] و به آن کمک می‌کند؟ یکی از مفاهیم اصلی او در این تحقیقات چیزی نبود جز خلاقیت که از نظر او نشان می‌داد چرا ما با وجود دو درصد اختلاف ژنتیکی مان با شامپانزه‌ها توانسته‌ایم تا به این حد پیشرفت کنیم.

خلاقیت در مدل سیستم‌های میهایی نزدیکی بسیاری به فعالیت‌های بنیادین بشر در نظریه هانا آرنت یعنی’عمل، کار، زحمت’ دارد زیرا نه یک ویژگی فردی بلکه حاصل تعامل فرد با دیگران است. درست مثل صدای شکستن شاخه درختی در جنگل که اگر کسی آنجا نباشد، شنیده نمی‌شود؛ گویی هیچگاه وجود نداشته است. 

میهایی معتقد است که: «خلاقیت فرایندی است که به واسطه آن یک قلمرو نمادین در فرهنگ تغییر می‌کند و سه راه برای بروز آن وجود دارد که هر یک تا اندازه زیادی با دیگری نامرتبط است: 

راه اول : افراد تیزهوشی که خلاقیت آن‌ها بروز جمعی نداشته مگر در خاطر آن‌هایی که آنان را می‌شناختند، این افراد معمولا سخنورانی زیرک، اشخاصی با علایق متنوع و ذهنی چابک هستند و می‌توان آن‌ها را در این معنا خلاق نامید.( به نوعی سطح اول بیشتر اشاره به تیزهوشی دارد و می‌توان آن را به عنوان مترادفی با سطح زحمت در نظریه آرنت دانست)

راه دوم : افرادی که جهان را به شیوه‌ای نو و ابتکاری تجربه می‌کنند، افرادی با داوری‌های خردمندانه که ممکن است اکتشافات مهمی داشته باشند که تنها خود از آن اطلاع دارند. این افراد دارای خلاقیت شخصی هستند و لزوما باهوش نیستند.( سطح دوم خلاقیت که می‌توان آن را به عنوان مترادفی با سطح کار در نظریه آرنت دانست)

راه سوم : افرادی که خلاقیت آن‌ها فرهنگ ما را در جنبه‌های مهمی دگرگون کرده‌است، آن‌ها افراد ‘خلاقِ بدون قید و شرط’ هستند و دستاوردهایشان مورد تایید عمومی است.

در اینجا حائز اهمیت است که بدانیم تفاوت این سه دسته فقط در ‘میزان اهمیت’ نیست و نوع آخر خلاقیت صرفا مدل توسعه یافته ی دو شکل اول نیست بلکه این سه دسته حاکی از سه شیوه یا راه متفاوت از خلاق بودن هستند.» [3]

روند خلاقیت اشپیلمن
روند خلاقیت اشپیلمن

نیمه سوم : هنر برای اجتماع

اکنون که به تعریفی از خلاقیت در نظریه سیستم‌ها دست یافتیم، زمان آن رسیده است که بار دیگر به سراغ ولادگ رفته و او را در سفری که پا در آن گذاشت دنبال کنیم؛ او که پس از فراز و نشیب‌های بسیار همچنان باید برای زنده ماندن بجنگد و در این مسیر بار دیگر دورتا را ملاقات می کند.

اکنون دورتا در نواختن ویالون که قصد یادگیری آن را داشت به استادی رسیده اما جهان برای هنر ولادگ متوقف شده است و او حتی هنگامی که به پیانویی می‌رسد باید در ذهن خود شروع به نواختن کند زیرا هیولای شر خواهان شنیدن صدای او نیست.

همانطور که میهایی بیان می‌کند برای بروز معنادارترین نوع خلاقیت نیاز به روابط متقابل میان سه بخش اصلی سیستم یعنی قلمرو، حوزه و شخص است و بدون هر یک خلاقیت سطح سوم بدست نمی‌آید.

 در اینجا ما فردی خلاق را داریم که خواهان بروز تجربیات خود در قالب نت‌هاست اما قلمرو یعنی مجموعه قواعد و رویه‌های نمادین(قلمرو، فرهنگ یا دانش نمادین مشترک مانند قلمرو ریاضی یا موسیقی) و حوزه شامل افرادی که در نقش نگهبانان قلمرو عمل می‌کنند (شامل مربیان منتقدان و افرادی که حقیقی بودن یک عمل خلاقانه را تایید می‌کنند) غایب هستند و این غیاب باعث عدم ایجاد این گفتمان آرنتی در سطح عمل می‌شود و از این روست که ولادگ در عین حفظ مخفیانه آزادی خود، هنوز قادر به ‘ابرازِ بودن’ برای خود و دیگران نیست.

حال اگر فردی پیدا شود که بیرون از دایره کسانی باشد که پیش از این با خلاقیت ولادگ آشنا بوده‌اند و خواهان شنیدن صدای پیانوی اشپیلمان باشد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا این اتفاق را نمی‌توان نمادی از فرو ریختن دیوار تبعیدی دانست که از ابتدا شر آن را به دور یهودیان و ولادگ کشید تا آن‌ها را به عنوان دیگری مسکوت سازد؟ آیا این ابرازِ خود همان چرایی نیست که ولادگ سفر خود را برای آن آغاز کرد و تمام فجایع را به جان خرید؟

اگر پاسخ ما به این پرسش‌ها آری باشد پس می‌تواند سروان هوزنفلد را نه به عنوان یک فرشته نجات از مهلکه جنگ، بلکه نماینده‌ای پاسدار قلمرو فرهنگ و انسانیت دانست که با کشف خلاقیت ولادگ و کمک به او برای زنده ماندن، او را که پیش از این به وسیله شر انسان‌زدایی و نامرئی شده بود را دوباره می‌بیند تا با این کار تاییدی بر خلاقیت او باشد؛ درست همانگونه که روزی افراد خلاقی مانند داوینچی، ونگوک، شوپن و... به دست کاشفانی بی‌نام برای ما دیدنی شدند، کاشفانی که در سکوت و خفقانِ شر صدای نت‌هایی را شنیدند که جرقه‌هایی کوچک در دل تاریکی بودند.

پایان یا پرواز با نُت‌های بازیافته

اکنون که دو ضلع ‘فرد خلاق’ و ‘حوزه’ پدیدار شده‌اند زمان پیدایش ضلع سوم یعنی ‘قلمرو’ فرا رسیده تا اشپیلمان بتواند به سطح سوم از خلاقیت دست یابد؛ این بازیافتن آزادی از دریچه خلاقیت نه در زمانِ شکست ارتش نازی و بیرون آمدن او از ساختمان بلکه در زمانی اتفاق می‌افتد که دوباره در رادیو ورشو پشت پیانو می‌نشیند و برای جامعه می‌نوازد تا آزادی و چرایی وجود خود را از پرتو ظهورش به‌واسطه خلاقیت باز یابد و چرایی وجودش را در پایان سفر اولیسی خود اینگونه بیان کند: «دلیل به دنیا آمدنم چه می‌توانست باشد جز اینکه اصوات سازم را در جهان طنین‌انداز کنم؟ پیانیست شدم تا بال پرواز پیدا کنم، با این امید که زندگی را نزد مستعمان زیباتر جلوه دهم، غافل از آن‌که، این جنگ رمقی برای دست‌هایم باقی نمی‌گذارد.

خواهان این بودم تا با نواختن، لذتی بی‌چشم‌داشت بر مردمان هدیه کنم اما رنجی مضاعف را تجربه کردم. در این جنگ تمام فصل‌ها زمستان است و دستان من برای نواختن، بیش از اندازه سرد. نیک می‌دانم که در این تنگنا حرفه‌ی من راه به جایی نمی‌برد و درماندگی تنها سوغات آن است. آن زمان که آوارگی به سراغم آمد رنج‌هایش را محله به محله و خانه به خانه بر دوشم نهاد اما من سنگینی‌اش را تنها با امید زنده ماندن تاب آوردم. باید زنده می‌ماندم تا بتوانم در زمانی دیگر، زندگی کنم و چه کسی است که نداند هدف من از زندگی‌کردن چیست؟»


[1]  نیچه: کسی که چرایی زندگی را یافته است، با هر چگونگی خواهد ساخت.

[2] برگرفته از سخنرانی تد میهای با عنوان: فلو چیست؟ (چه چیز ارزش زیستن دارد؟) در صورت تمایل می‌توانید این سخنرانی را در کانال تلگرام پرتو اندیشه مشاهده کنید.

[3] خلاقیت: روانشناسی کشف و اختراع، میهای چیک‌سنت‌میهایی


به اشتراک بگذارید :